مدیوم

بدن‏ِ سوژه‌ی موجود

مدیوم

بدن‏ِ سوژه‌ی موجود

سلام خوش آمدید

۲۲ مطلب با موضوع «ادبیات» ثبت شده است

کرانه سوم رود اثر ژوائو گیمارس روسا

انبوهی از صداها در داستان کوتاه «سومین کرانه رود» نوشته ژوائو گیمارس روسا وجود دارد که با تصویر همان رودخانه‌ای که توصیف می‌شود مشخص شده است. خواننده به سمت کرانه سوم کشیده می‌شود، در حالی‌که حافظه‌ی او فقط دو کرانه را تاب می‌آورد. کرانه‌ی به اصطلاح سوم در چه زمانی و مکانی قرار دارد؟ در جستجوی این پرسش، او اسیر پرسش‌هایش می‌ماند و خود را به کرانه سوم منتقل می‌کند، اما نمی‌تواند آن‌را تشخیص دهد. از آنجایی که خواننده با خواندن عنوان داستان کوتاه، عناصر زبانی و برون زبانی این اصطلاح را نمی‌یابد، اسیر تردیدها و پرسش‌های خود می‌شود: گویی او را به کرانه سوم رود منتقل کرده‌اند ولی او نمی‌تواند آن مکان را بشناسد. خواندن این داستان کوتاه از عنوانش شروع می‌شود، عدد ترتیبی «سوم»، خواننده را به تلاطم می‌آورد و پرسش‌های او شروع می‌شود. خواننده می‌پرسد:  معنای سومین کرانه یا رودخانه چیست؟

عنوان کرانه سوم رود، احتمالات تفسیری متفاوتی را پیش‌روی خواننده می‌گذارد. خواننده در دام تناقض کرانه سوم می‌افتد، عنوان داستان به او هیچ مرجعی از این کرانه سوم در فرازبانش نمی‌دهد. در دید او فقط دو کرانه وجود دارد و کرانه سومی که نظم خاصی داشته و تعریف‌پذیر باشد، یافت نمی‌شود: سواحل اول و دوم رودخانه.

  • Ahmad Nia
من، دیگری، بچه / ملال جدول باز

تنها بودن با خود، بدون حضور دیگری ملالت بار و دهشتناک است. می‌توان پرسید چرا ما در تنها بودن با خود بدون حضور دیگری دچار ملالت و دهشت می‌شویم؟ چه چیزی در این خود هست که چنین ما را کسل می‌کند؟ آیا همه انسان‌ها در تنهایی خود، دچار چنین ملالتی می‌شوند؟ در ملال جدول باز مردی را می‌بینیم که با عشق پرشور به سینما روایتگر ملال روزمره‌وار زندگی آدم‌ها است. این دوگانگی شور و ملال ریشه شکل‌گیری دنیای ایرج کریمی است. چیزی است شبیه ترس از دیگری ناشناخته که همچون سایه سراسر زندگی تعقیب‌مان می‌کند.

همه چیز به ماهیت این خود (self) باز می‌گردد. با عطف توجه به مراحل شکل‌گیری خود، از دوران جنینی تا به دنیا آمدن و ورود به جامعه و اجتماع در می‌یابیم که خود، محصول دیگری است.

  • Ahmad Nia
نگاهی به داستان کوتاه «نقش روی دیوار» از ویرجینیا وولف

در «نقش روی دیوار» اثر ویرجینیا وولف، تم داستان بر تردید، دین، تغییر، اعتماد و نقش‌های جنسیتی می‌چرخد. داستان به صورت اول شخص توسط یک راوی زن ناشناس روایت می‌شود. درست همانند فردی که مشغول فکر کردن است و از شاخه‌ای به شاخه دیگر می‌پرد، این حالت در داستان برای راوی صدق می‌کند، زیرا او درصدد است بفهمد که نقش روی دیوار اتاق نشیمنش چیست. اگرچه این مسئله برای راوی در انتهای داستان حل می‌شود و می‌فهمد که نقش حلزونی بوده است، اما مسائل دیگری در داستان مطرح می‌شود که برای راوی همچنان نامشخص باقی می‌ماند. مسائلی از این دست که دنیای راوی تحت سلطه مردان است و وی از اینکه چرا باید چنین باشد مطمئن نیست. او نمی‌تواند هیچ توضیح منطقی درباره سلطه مردان بر جهان بیابد. همچنین، وقتی صحبت به دین می‌کشد، راوی ایمانی که دیگران دارند را به دلیل این‌که کلیسا نیز مردانه است، ندارد. به‌نظر می‌رسد وولف و راوی داستان در تلاشند نقش مردان را نقد کنند. اما سه امر یقینی نیز در داستان وجود دارد که راوی آنها را می‌تواند ببیند و تصدیق کند. هر چند این سه امر یقینی از زبان همسرش یعنی مرد خانواده بازگو می‌شود. اول اینکه «روزنامه خریدن بی‌فایده است... هیچ اتفاقی نمی‌افتد.» دوم اینکه راوی از احساساتش نسبت به جنگ مطمئن است، «نفرین به جنگ، خدا لعنت کند این جنگ را!» و سوم اینکه راوی می‌فهمد نقش روی دیوار قطعا یک حلزون بود.

  • Ahmad Nia
نگاهی به داستان کوتاه «حضور» از خوان کارلوس اونتی

در جهانی که با ساختارهای مبهم مفاهیم تسخیر شده، منطق درخورِ معنای «دانش درباره یک چیز خاص» توسط قدرت پدید آمده است.

پس به طبع این استدلال، دانش مستلزم چیست؟ دانش چیزی جز یک رابطه مستقیم بین دیدن و بیان کردن نیست، کلمه دانش با تصویر برساخته رژیم‌های گفتمانی درگیر با آن مرتبط است. که به ما این ظن خطرناک را القا می‌کند که دانش، بر اساس منطقی که قدرت کنونی می‌پندارد، خواهان تصرف امر دیدنی است تا آن را بیان‌پذیر کند.

قدرت یک «دانایی رسمی» می‌آفریند، تا آنچه معتبر و درست است را با لحنی روشن بر بدن پدیدار (رویت‌پذیر) حمل کند.

اینجاست که تضاد داستان «حضور» اونتی روشن می‌شود، داستان او عهده‌دار حذف این منطق مجهز به قدرت است، داستانی که در آن حضورِ چیزی، فراتر از صرف یک بیان نیست که با یک پدیدار معینِ مشروط پیوند می‌یابد.

اونتی ایده «حضور» را به بحران می‌کشد و در نتیجه منطق تحمیلی معنای دانستن را از کار می‌اندازد.

  • Ahmad Nia
نگاهی به داستان «افسانه میگسار قدیس» از یوزف روت

«مرا بیاموز که اراده‌ات را به‌جا آورم، زیرا که تو خدای من هستی. روح نیکوی تو، مرا بر زمینِ هموار هدایت کند.» (مزمور ۱۴۳:۱۰)

در کلیسای مسیحی، معمولا سوگند دینی‌ای در مراسم غسل تعمید خوانده می‌شود، که برای پذیرش یک مسیحی جدید در جامعۀ کلیساست. اعتراف مؤمنی که می‌خواهد در مسیر بعدی زندگی‌اش با خدا همراه شود و با پاکسازی گناهانش «بر زمینِ هموار» بماند.

آندریاس، قهرمان داستان، معدنچی سابق زغال سنگ، جنایتکار سابق و الکلی که در خیابان‌ها و زیر پل‌های فرانسه زندگی می‌کند، می‌خواهد زندگی جدیدی را آغاز کند.

  • Ahmad Nia
بررسی داستان کوتاه «دهکده‌ای پس از تاریکی» نوشتۀ کازوئو ایشی‌گورو

داستان کوتاه «دهکده‌ای پس از تاریکی» کازوئو ایشی‌گورو، روایتگر تاریکی است. تاریکی که نشات گرفته از یک خلاء اعتقادی است که زمانی ایده‌ها در آن می‌درخشیدند.

راگامافین برمی‌گردد

دهکده‌ای پس از تاریکی در اواخر دهۀ ۱۹۹۰ اتفاق می‌افتد. فلچر، قهرمان داستان، پس از سال‌ها پرسه زدن در انگلستان، تقریباً تصادفی به دهکده‌ای باز می‌گردد که ادعا می‌کند روزگاری در آن نفوذ داشته است. او به‌عنوان مردی که اخیراً از کما بیرون آمده، سرگردان وارد دهکده می‌شود. پس از طی مسیری در خیابان‌های تاریک و پر پیچ و خم دهکده، با زن جوانی آشنا می‌شود که او را می‌شناسد. زن جوان او را به کلبه‌اش دعوت می‌کند، اما او قبول نمی‌کند و به جای آن تصمیم می‌گیرد در یک کلبه را به صورت تصادفی بزند. این کلبه متعلق به پترسون‌ها است که با اکراه از او استقبال می‌کنند.

  • Ahmad Nia

این گفت‌وگو احتمالاً در فلورانس و در سال ۱۸۳۲ نوشته شده است. تاریخ دقیق نگارش آن در دست نیست بر طبق نظر برخی منتقدان آثار لئوپاردی، جای شک نیست که اولین بار نویسنده در تاریخ یک جولای ۱۸۲۷ این اثر را وارد جنگ افکار کرده باشد لئوپاردی در همان جنگ افکار، یادداشتی این‌گونه دارد: از افراد بسیاری پرسیده‌ام، آیا دلشان می‌خواهد که به  گذشته برگردند و ایام گذشته را دوباره زندگی کنند، بدون اینکه بتوانند کوچکترین تغییری در آن ایجاد کنند. از خودم نیز همین سوال را بارها پرسیده‌ام تا آنجایی که بتـوان بـه گذشته بازگشت هم من هم خیلی‌ها از این مسئله خرسند بودیم، اما اگر چنین شرطی وجود داشته باشد (ناتوانی از تغییر گذشته) هیچ کسی از بازگشت به گذشته خرسند نیست. به جای پذیرفتن بازگشت به گذشته، همگی این گونه پاسخ می‌دادند که راضی به چشم پوشی از چنین بختی هستند که به هرحال توانایی بازگشت به دوران کودکی و گذشته برای همه دلنشین است، اما نـه بـا چنین شرطی. این به چه معناست؟ به این معنا که در زندگی‌ای که همگان شناخته‌ایم و تجربه کرده‌ایم قطعاً بیشتر سختی و غم وجود داشته است تا شادی و خوشبختی از طرفی دیگر اینکه اگر همه ما همچنان علاقه مند زیستن هستیم به این دلیل است که یا به زمان حال و آینده خوشبین هستیم یا اینکه خوشبختانه و به حکم طبیعت انسانی‌مان خیلی از سختی‌های آینده را فی‌الحال نمی‌شناسیم و هنوز به آینده امیدواریم...

 

گفت‌و‌گوی فروشنده تقویم و رهگذر از جاکومو لئوپاردی

فروشنده: تقویم، تقویم‌های جدید، سالنامه‌های جدید! آقا، تقویم نمی‌خواستید؟

رهگذر: تقویم سال جدید؟

فروشنده: بله آقا

رهگذر: شما فکر می‌کنید که سال نو نیک و خوش خواهد بود؟

فروشنده:  بله آقا، البته!

رهگذر: مانند سال گذشته؟

فروشنده: خیلی بیشتر از آن.

رهگذر: مانند پارسال؟ یا مانند سال قبل‌تر از آن؟

فروشنده: خیلی بیشتر از آن آقا.

  • Ahmad Nia
انتسنزبرگر، نویسنده تاثیرگذار آلمانی در ۹۳ سالگی درگذشت

هانس ماگنوس انتسنزبرگر، از برجسته‌ترین و تاثیرگذارترین نویسندگان و روشنفکران آلمان بعد از جنگ دوم جهانی درگذشت. او یکی از شاخص‌ترین و سیاسی‌ترین شاعران آلمانی‌زبان به شمار می‌رود و در عرصه‌های گوناگونی فعال و خلاق بود.

بنگاه انتشاراتی "زورکامپ"، ناشر آثار هانس ماگنوس انتسنزبرگر روز جمعه، ۲۵ نوامبر به نقل از بستگان او از درگذشت این شاعر، نویسنده و روشنفکر چیگرای آلمانی در روز پنج‌شنبه خبر داد.

  • Ahmad Nia
بررسی عزاداران بیل از غلامحسین ساعدی همراه با خلاصه داستان‌ها

برای بررسی این اثر از عناصر جاری در فضای داستان‌ها کمک می‌گیریم.

روستای داستان دارای بام‌های کوتاه و خانه‌های بدون در است که آدم را خفه می‌کند. خانه‌ها مانند قبرهایی هستند تنگ و کوتاه و بدون در و افراد از پنجره رفت و آمد می‌کنند. انگار که همه در قبرهای خانوادگی اسیرند و توان برخاستن را ندارند. صدای زنگوله هراس روستا از مرگ است که خود نماد آمدن مرگ را آواز می‌دهد.

  • Ahmad Nia
درباره داستان «کولومبره» دینو بوزاتی

چگونه باید عنوان این داستان را درک و ترجمه کنیم؟ نامگذاری و وجه تسمیه این داستان چگونه قابل فهم است؟

اودرادک کافکا[1]، آدبکونکوس کورتازار و کولومبره بوزاتی را «مخلوقات زنده‌ی دست و پا گیر و نگران‌کننده‌ در نظر بگیرید، زیرا این عناوین را فقط می‌توان از طریق صدای یک واژه که به‌معنای واقعی غیرممکن درک است، گیر انداخت.»

  • Ahmad Nia
مدیوم

«بدن مدیوم کلی ما برای داشتن یک جهان است.»
موریس مرلوپونتی