انبوهی از صداها در داستان کوتاه «سومین کرانه رود» نوشته ژوائو گیمارس روسا وجود دارد که با تصویر همان رودخانهای که توصیف میشود مشخص شده است. خواننده به سمت کرانه سوم کشیده میشود، در حالیکه حافظهی او فقط دو کرانه را تاب میآورد. کرانهی به اصطلاح سوم در چه زمانی و مکانی قرار دارد؟ در جستجوی این پرسش، او اسیر پرسشهایش میماند و خود را به کرانه سوم منتقل میکند، اما نمیتواند آنرا تشخیص دهد. از آنجایی که خواننده با خواندن عنوان داستان کوتاه، عناصر زبانی و برون زبانی این اصطلاح را نمییابد، اسیر تردیدها و پرسشهای خود میشود: گویی او را به کرانه سوم رود منتقل کردهاند ولی او نمیتواند آن مکان را بشناسد. خواندن این داستان کوتاه از عنوانش شروع میشود، عدد ترتیبی «سوم»، خواننده را به تلاطم میآورد و پرسشهای او شروع میشود. خواننده میپرسد: معنای سومین کرانه یا رودخانه چیست؟
عنوان کرانه سوم رود، احتمالات تفسیری متفاوتی را پیشروی خواننده میگذارد. خواننده در دام تناقض کرانه سوم میافتد، عنوان داستان به او هیچ مرجعی از این کرانه سوم در فرازبانش نمیدهد. در دید او فقط دو کرانه وجود دارد و کرانه سومی که نظم خاصی داشته و تعریفپذیر باشد، یافت نمیشود: سواحل اول و دوم رودخانه.