مدیوم

بدن‏ِ سوژه‌ی موجود

مدیوم

بدن‏ِ سوژه‌ی موجود

سلام خوش آمدید
من، دیگری، بچه / ملال جدول باز

تنها بودن با خود، بدون حضور دیگری ملالت بار و دهشتناک است. می‌توان پرسید چرا ما در تنها بودن با خود بدون حضور دیگری دچار ملالت و دهشت می‌شویم؟ چه چیزی در این خود هست که چنین ما را کسل می‌کند؟ آیا همه انسان‌ها در تنهایی خود، دچار چنین ملالتی می‌شوند؟ در ملال جدول باز مردی را می‌بینیم که با عشق پرشور به سینما روایتگر ملال روزمره‌وار زندگی آدم‌ها است. این دوگانگی شور و ملال ریشه شکل‌گیری دنیای ایرج کریمی است. چیزی است شبیه ترس از دیگری ناشناخته که همچون سایه سراسر زندگی تعقیب‌مان می‌کند.

همه چیز به ماهیت این خود (self) باز می‌گردد. با عطف توجه به مراحل شکل‌گیری خود، از دوران جنینی تا به دنیا آمدن و ورود به جامعه و اجتماع در می‌یابیم که خود، محصول دیگری است.

از همین‌رو رابطه نخستینِ خود و دیگری از یک‌سو رابطه برده و ارباب است (خود برده و دیگری ارباب است) و از دیگر سو، انس و عادتی که خود به دیگری می‌یابد علت ترومای تنها شدگی است. خود که چشم باز کرده، دیگری را دیده و تجربه کرده است. به‌واقع ژوئیسانس بنیادین در همین رابطه خود و دیگریست. هم رنج می برد و هم بدو اُنس دارد.

حالا که خود قرار است تنها شود، ملالت و وحشت سراغش می‌آید. این ملالت و وحشت، ملالت برده‌ایست که اربابش را از دست داده و هیچ تکیه‌گاه و چشم‌اندازی ندارد. ارباب (دیگری) صرفا تکیه‌گاه برای خود نیست، بل چشم‌اندازیست که خود به‌واسطه او با جهان ارتباط می‌یابد. فقدان چشم‌انداز، یعنی تاریکی و ظلمات. 

آدمی، البته در ارتباط با دیگری، ‌به‌واسطه رنج حاصل از محصول دیگر بودن، هروقت فرصتی بیابد، به لذت پناه می‌برد. آدم‌ها در اصلِ لذت، مجالی برای رهایی از خود می‌یابند. به عبارتی دیگر از خود بی خود می‌شوند. اما چون این لذات هم پایدار نیستند و عمرشان کوتاه است، دوباره به دامان دیگری باز می‌گردند.

تنها شدن امکان این پناهگاه را هم سلب می‌کند. لذا ملالت و دهشت هجوم می‌آورد.

اینکه چگونه می‌توان، در تنهایی از شرّ این ملالت خلاص شد، بحثی است که به دیکانستراکشن خود باز می‌گردد. 

به اجمال می‌توان گفت که هرگاه «من» یا همان اراده و آگاهی محض - که در ارگاسم یا اوج هر لذتی، سر و کله‌اش پیدا می‌شود،- شروع کند به دیکانستراکشن خود، و ساختن خودی نوین، آنگاه می‌تواند با تنها بودن و خود کنار بیاید.

ساختن خودی نوین مستلزم داشتن فهم درستی از "دیگری" است و نافهمی دیگری، بطور مستقیم منجر به نافهمی "خود" می شود. «دلیر باش در به کار بستن خرد خویش!» این است گزین‌سخن روشنگری در پیکار با همه روش ها و آموزه هایی که خرد آدمی را به اسارت می کشند و مانع آفرینشگری او می شوند.

 از دید کانت، روشنگری چیزی نیست جز بیرون آمدن از زیر یوغ تبعیتی که علت آن نه فقدان آگاهی، بلکه کاهلی آدمی و فقدان شهامت او برای بیرون آمدن از زیر بار ولایت دیگری است. این دیگری می تواند یک کتاب مقدس باشد، یک روحانی باشد یا حتی یک فیلسوف دیگر.

سرچشمه این بحث را می‌توان در نزد ارسطو بازجست. ارسطو در کتاب "مابعدالطبیعه"، دو جا درباره "دیگری" سخن گفته است. نخست در کتاب پنجم (دلتا)، فصل نهم، دو دیگر در کتاب دهم (یوتا) فصل سوم.

در کتاب دلتا می‌نویسد: «غیر یا "دیگری" (hetera) به چیزهایی گفته می‌شود که یا انواع، یا ماده یا مفهوم جوهر آنها متعدد است. به‌طور کلی "دیگری" در معنای متقابل و مخالف "همان" گفته می‌شود» (متافیزیک، ص ۱۵۰)

و در کتاب یوتا می‌گوید: «... هنگامی چیزها "دیگری" نامیده میشوند که ماده و مفهوم آنها یکی نباشد. بدین علت تو "غیر همسایه‌ات هستی.» (متافیزیک، ص ۳۲۰)

این دیگری که در بند اول ارسطو معنای متقابل و مخالف «همان» است، در بند دو نشان داده می شود که این «همان» ماده و مفهومی دیگر دارد که غیر از ماده و مفهوم همسایه همان گرفته شده است. همانگونه که لاکان می‌گوید: «آنانی که فکر می‌کنیم شبیه خودمان‌اند عموما رابطه‌ای مشابه رابطه ما با دیگری دارند. و از آنجا که دیگری تعمیم می‌یابد (از والدین گرفته تا دیگری آکادمیک، قانون، دین، خدا، سنت و غیره) روابط خیالی صرفا روابط مختص اوایل کودکی نیستند که با گذشت زمان کنار گذاشته ‌شوند. این روابط در طول زندگی‌مان حائز اهمیت باقی می‌مانند.» (سوژه لاکانی، بروس فیک، ص ۱۸۲)

در تجربه دیگری – بچه و هر «دیگری» آنچه غالب است، تجربه‌های عینی و واقعی نیستند بلکه تجربه‌های خیالی و زبانی هستند که واقعیت را می‌سازند. پیام‌هایی که وقتی کسی که واقعا سرشار سخن می‌گوید، وقتی گفته می‌شوند مقصودشان مخالف آن چیزی است که بیان می‌کنند و از این‌رو به روشنی نشان‌دهنده بازشناسی ضمنی دیگری هستند. از این‌رو، سوژه‌ای که در «تو ارباب منی» دیگری را خطاب می‌کند ضمنا به او می‌گوید: «من مرید تو هستم»، ولو  اینکه آن لحظه در واقعیت بگوید «تو ارباب منی». به همین دلیل است که سوژه پیش‌تر خود را در رابطه دیگری به‌طور ضمنی به‌سان مرید بازشناخته است، طوری که به‌صراحت می‌تواند در سخن خود این دیگری را همچون ارباب خود بازشناسد. این ساختار ارتباط الزام آور است، زیرا به تنهایی یقین تحکم‌آمیزی را توضیح می‌دهد که سوژه با آن، «تو ارباب منی» را تاکید می‌کند. بنا به گفته لاکان:

«تو همسر منی – بالاخره در این باره چه می‌دانید؟ تو ارباب منی – واقعا اینقدر مطمئن هستید؟ دقیقا آنچه ارزش بنیادین این سخن را تشکیل می‌دهد همان است که در پیام خطاب می‌شود ... همان است که دیگری همچون دیگری مطلق آنجا حضور دارد.» (سمینارهای لاکان، ص ۳۷)

تضمینی که سوژه با صورت‌بندی «تو ارباب منی» همراه می‌کند در واقع تنها می‌تواند براساس گشتره ورای سخن او استوار باشد. در واقع، به بیان دقیق‌تر، در پیامی که سوژه پیش‌تر از این «ورا» دریافت داشته، و به وسیله آن، خود را پیشتر به‌سان مرید بازشناسی کرده است. «تو همسر منی یا تو ارباب منی، به این معناست که تو همان چیزی هستی که همچنان در سخن‌ام حضور داری و این «من» تنها با سخن گفتن در جایگاه و به جای تو می‌تواند تایید شود. اطمینان یافتن از آنچه به آن قول می‌دهم از جانب توست. این سخن، همان سخنی است که تو آن را به گردن می‌گیری و عهده‌دار می‌شوی. وحدت سخن تاآنجاکه موقعیت دو سوژه را می‌سازد همین جا آشکار می‌شود. (سمینارهای لاکان، ۱۹۵۵- ۱۹۵۶، صص ۳۶-۳۷)

پس این «ورای» سخن که پیام از جانب اوست، همان دیگری است و به همین دلیل است که زبان آدمی وابسته به شکلی از ارتباط است که در آن پیام هایمان از دیگری به شکل معکوس به ما می‌رسد. به بیان دیگر از نظر لاکان، «سخن همواره به طور ذهنی پاسخ خود را نیز در بردارد.» گویا سخن به کسی خطاب می‌کند که پیشتر به او پاسخ داده می‌شود؛ می‌توان گفت سخن گفتن در ارتباط راستین معادل به سخن واداشتن دیگری است. (ژوئل در، صص ۱۳۵-۱۳۶)

در رمان ملال جدول باز شاهد هستیم که مهران و هما تصمیم می‌گیرند از دیگری – بچه عبور کنند و برای خود زندگی خودآگاهانه‌ای بسازند و در واقع به خودی نوین دست می یابند که آنها را دوباره بازتعریف می کند و از انجماد و سکون که زندگی‌شان را به باتلاقی از روزمرگی شبیه کرده دست می‌شویند. زمانی که زن و مرد داستان خسته از مغازله چند لحظه‌ پیش، گویی تازه به خود آمده‌ و خودشان را در دنیایی می‌بینند که نام پرنده‌ خوشبختی را تنها در جدول کلمات متقاطع روزنامه می‌توان دید. آن هم در قالب سه حرف، افقی: ه. م. الف.

هوسرل، اخلاق، دریدا – حسن فتح زاده – ققنوس – ۱۳۹۳ چاپ اول.
سوژه لاکانی – بروس فین – ترجمه علی حسن زاده – نشر بان ۱۳۹۷ چاپ اول.
متافیزیک - ارسطو – ترجمه شرف الدین خراسانی – انتشارات حکمت ۱۳۸۴ چاپ چهارم.
درآمدی برا خوانش لاکان - ژوئل در - ترجمه مهدی خوریانیان – نشر نشانه – چاپ دوم.
ملال جدول باز - ایرج کریمی – انتشارات دف – ۱۳۹۸ چاپ اول.

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مدیوم

«بدن مدیوم کلی ما برای داشتن یک جهان است.»
موریس مرلوپونتی