مدیوم

بدن‏ِ سوژه‌ی موجود

مدیوم

بدن‏ِ سوژه‌ی موجود

سلام خوش آمدید
نگاهی به داستان کوتاه «آقای قهوه و آقای تعمیرکار» از ریموند کارور

در داستان کوتاه «آقای قهوه و آقای تعمیرکار»، راوی با تامل در زندگی سه سال گذشته‌اش، لحنی از صمیمیت با مخاطبش اتخاذ می‌کند. سرآغاز غیر جدی‌اش، "چیزهایی دیده بودم" به این معنی است که او انتظار دارد مخاطبانش او را به مثابه یک بازمانده ببینند، کسی که از بی‌عدالتی، درد و خیانت عبور کرده تا در قامت مردی بهتر ظاهر شود. اما راوی در جریان بیان داستانش، نبود خودآگاهی را هویدا می‌سازد که نشان‌دهنده دیدگاه غیر قابل اعتماد اوست.

یکی از سرنخ‌های غیرقابل اعتماد بودن راوی اعتراف خود اوست، زمانی که این وقایع اتفاق افتاد، او «روزی یک پنجم می‌نوشید». از سویی دیگر، همسرش مشروبات الکلی را کنار گذاشته بود و در جلسات الکلی‌های گمنام شرکت می‌کرد. الکلیسم فعال راوی و تلاش همسرش (و راس) برای بهبودی، داوری راوی را زیر سوال می‌برد که همسر، بچه‌هایش و راس همگی دیوانه هستند.

به احتمال زیاد راوی با رفتار برآمده از مصرف الکل از خانواده‌اش بیگانه شده است. او خود را قربانی بی‌گناه جنونِ خانواده‌اش نشان می‌دهد و هرگز به این فکر نمی‌کند که چگونه رفتار مخرب، غیرقابل اعتماد یا دیوانه‌کننده‌اش ممکن است به سوق دادن همسرش به آغوش مردِ دیگری (راس) کمک کرده است.

اگرچه میرنا به رابطه‌اش با راس پایان داده و به سمت راوی بازگشته است، راوی بیشتر داستان را به تحقیر راس می‌گذراند و در عین حال سعی می‌کند این کار را انکار کند. در عوض، او تمسخر و انتقادش را به مثابه یک مشاهده عینی جلوه می‌دهد، به این معنا که هم میرنا و هم راس دچار توهم شده‌اند و او به تنهایی به حقیقت و روشن‌بینی دسترسی دارد. او با آیرونی (کنایه) لفظی‌ ادعا می‌کند: «بعضی‌ چیزهامان مشترک بود. منظورم من و راس است... مثلاً وقتی تلویزیون خراب می‌شد و تصویر نداشتیم، نمی‌توانست تنظیم‌اش کند. من هم نمی‌توانستم». اما در مقابل راس ادعا می‌کرد توانایی تعمیر وسایل را دارد.

به همین ترتیب، نام مستعاری که او به راس می‌دهد، آقای تعمیرکار است، که ارجاع به یک برنامه تلویزیونی دهه‌ی 1960 و 1970 دارد که مردی را در حال انجام پروژه‌های ساده تعمیر خانه در طی یک بازی 15 دقیقهای نشان می‌داد، و از این نام مستعار به جای تعریف و تمجید او، برای تحقیرش استفاده می‌کند. به همین منوال، او تلاش می‌کند اعتبار حرفه‌ای راس را نیز با تقلیل آن به افزایش تعداد قهوه‌سازهای «آقای قهوه» در محل کارش تضعیف کند. «آقای قهوه» یک برند قهوه‌سازی به سبک قطره‌‌چکانی است که اولین قهوه‌ساز در نوع خود در دهه 1970 بود که به بازار مصرف ارائه شد و محبوبیت زیادی نیز به دست آورد و جایگزین روش قدیمی تهیه قهوه با دستگاه پرکولاتور شد. راوی راس را با این عناصر به فرهنگ مصرفی عامه‌پسند پیوند می‌دهد تا او را به مثابه یک هوس زودگذر یا امری تازه در زندگی همسرش بی‌اهمیت جلوه دهد، که با ظاهر شیک و جذاب خودش تطبیق ندارد. اما به طرز متناقضی، این شوخ‌‌طبعی زننده و همچنین نبود صداقت و ناپختگی خودش است که با این رویکرد مورد توجه قرار می‌گیرد.

راوی داستان را با کنار هم گذاشتن دو رویداد به پایان می‌رساند: مرگ پدرش بر اثر اعتیاد به الکل و بازگشت همسرش به ازدواج‌شان. یعنی راوی متوجه شده که در نهایت مانند پدرش خواهد مرد و میرنا مانند مادرش برای همیشه به زندگی خود ادامه خواهد داد. بازگشت میرنا به نقش خانگی و زناشویی‌اش با دستورات مبهمش به راوی توأم است، «دست‌هات را بشور». این گفته نشان‌دهنده موافقت تحت‌اللفظی او با شب پیشنهادی راوی برای سکس و غذا است، همچنین نشان‌دهنده این است که راوی را به طور مجازی کثیف می‌بیند و قبل از اینکه بتواند دوباره او را بپذیرد، نیاز به پاکسازیش دارد. حتی همسر راوی ممکن است از او بخواهد که رنجش خود از راس را کنار بگذارد، و حتی بپذیرد که مقصر مشکلات ازدواجشان اوست. از آنجایی که راوی هیچ اظهارنظری نمی‌کند، خواننده به این فکر می‌افتد که آیا راوی معنای دوم سخنان همسرش را درک می‌کند یا نه.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مدیوم

«بدن مدیوم کلی ما برای داشتن یک جهان است.»
موریس مرلوپونتی