مدیوم

بدن‏ِ سوژه‌ی موجود

مدیوم

بدن‏ِ سوژه‌ی موجود

سلام خوش آمدید
نگاهی به داستان کوتاه «نقش روی دیوار» از ویرجینیا وولف

در «نقش روی دیوار» اثر ویرجینیا وولف، تم داستان بر تردید، دین، تغییر، اعتماد و نقش‌های جنسیتی می‌چرخد. داستان به صورت اول شخص توسط یک راوی زن ناشناس روایت می‌شود. درست همانند فردی که مشغول فکر کردن است و از شاخه‌ای به شاخه دیگر می‌پرد، این حالت در داستان برای راوی صدق می‌کند، زیرا او درصدد است بفهمد که نقش روی دیوار اتاق نشیمنش چیست. اگرچه این مسئله برای راوی در انتهای داستان حل می‌شود و می‌فهمد که نقش حلزونی بوده است، اما مسائل دیگری در داستان مطرح می‌شود که برای راوی همچنان نامشخص باقی می‌ماند. مسائلی از این دست که دنیای راوی تحت سلطه مردان است و وی از اینکه چرا باید چنین باشد مطمئن نیست. او نمی‌تواند هیچ توضیح منطقی درباره سلطه مردان بر جهان بیابد. همچنین، وقتی صحبت به دین می‌کشد، راوی ایمانی که دیگران دارند را به دلیل این‌که کلیسا نیز مردانه است، ندارد. به‌نظر می‌رسد وولف و راوی داستان در تلاشند نقش مردان را نقد کنند. اما سه امر یقینی نیز در داستان وجود دارد که راوی آنها را می‌تواند ببیند و تصدیق کند. هر چند این سه امر یقینی از زبان همسرش یعنی مرد خانواده بازگو می‌شود. اول اینکه «روزنامه خریدن بی‌فایده است... هیچ اتفاقی نمی‌افتد.» دوم اینکه راوی از احساساتش نسبت به جنگ مطمئن است، «نفرین به جنگ، خدا لعنت کند این جنگ را!» و سوم اینکه راوی می‌فهمد نقش روی دیوار قطعا یک حلزون بود.

راوی با این باور که «هیچ اتفاقی نمی‌افتد»، می‌پذیرد که تغییری در زندگی یا موقعیتش به‌مثابه یک زن نمی‌افتد. نقش همسری وظیفه‌شناس را بازی می‌کند که همه‌چیز مثل سابق ادامه خواهد داشت. راوی هیچ حسی نسبت به تغییر این وضع ندارد. این واقعیت نیز که جنگ سه ساله در جریان است (داستان در سال ۱۹۱۷ نوشته شده است) احساس فلج شدن راوی را تشدید می‌کند. او هیچ نقشی در جنگ ندارد، زیرا نقش او در زندگی از قبل توسط جامعه تعریف شده است. جنگ مشکلی است که مردان در آن خواهند جنگید و پیروز خواهند شد. نقش زن فقط مطیع مرد بودن است. راوی فقط به محافظت از خودش می‌اندیشد، ولی احساس می‌کند در گفتگو با دیگران از بیان افکارش خجالت می‌کشد: «گلی دیده‌ام که در محوطه خانه‌ای قدیمی در کینگروی روی کپه خاکی روییده است.»

جالب است که راوی در ابتدای داستان درباره نقش روی دیوار کنجکاو است، اما با پیشرفت داستان او از نقص نقش آزرده می‌شود. نقش روی دیوار نقصی است که جامعه آن زمان را در آینه بازتاب می‌دهد. همان‌گونه که بیان شد، زن نقش ثانویه مطیع بودن از مرد را دارد. وولف به طرز نمادینی از نقش روی دیوار و احساس ناقصش، برای برجسته کردن دنیای ناقصی که در آن می‌زید استفاده می‌کند. راوی تفاوت‌های زن و مرد را می‌داند، اما این دانستن چیزی را تغییر نمی‌دهد باز قدرت به‌ویژه از نوع سیاسی‌اش در دست مردان است. جالب است بدانیم که در زمان نگارش داستان زنان اجازه رای دادن نداشتند. ولی باز جای شکرش بود که زن نقش مطیع مرد بودن را داشت.

راوی درباره طبیعت راحت حرف می‌زند، زیرا تمرکز روی طبیعت، او را به چالش دنیای خودش و نحوه زند‌گی‌اش می‌برد. راوی گویی به طبیعت اعتماد دارد، ولی به احساس‌اش نسبت به محیط شخصی‌اش نه، اعتمادی نیست. راوی در زند‌گی‌اش آرزوی آزادی‌ای را دارد که با طبیعت همراه است. درختان برای راوی خاص هستند. آنها از همه دست‌یازی‌های زندگی جان سالم به در می‌برند و حتا وقتی مرده‌اند باز هدفی دارند. چوب درختان بعد از بین رفتن درخت باز زنده می‌مانند. راوی به طرز نمادین، خود را با یک درخت مقایسه می‌کند و در آرزوی داشتن هدف (حتا در موقع مرگ) است. اگر اینطور باشد، تحریک‌پذیری راوی از ابتدای داستان که درصدد فهم نقش روی دیوار است تا پایان داستان ادامه دارد. اما آنچه تغییر کرده، این واقعیت است که دیگر نقش روی دیوار برای راوی اولویت ندارد. به‌جایش او متوجه شده می‌تواند از بیرون به دنیای تحت سلطه مردانه بنگرند، و مهمتر از آن نظاره‌گر درونش نیز باشد. او درصدد است نقش خودش را در زندگی به‌مثابه یک زن کشف کند. اما باز خواننده مشکوک است که نقش جدید راوی به‌سان چوب درختان ماندگار است یا نه.
 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مدیوم

«بدن مدیوم کلی ما برای داشتن یک جهان است.»
موریس مرلوپونتی