مدیوم

بدن‏ِ سوژه‌ی موجود

مدیوم

بدن‏ِ سوژه‌ی موجود

سلام خوش آمدید
نگاهی به داستان «افسانه میگسار قدیس» از یوزف روت

«مرا بیاموز که اراده‌ات را به‌جا آورم، زیرا که تو خدای من هستی. روح نیکوی تو، مرا بر زمینِ هموار هدایت کند.» (مزمور ۱۴۳:۱۰)

در کلیسای مسیحی، معمولا سوگند دینی‌ای در مراسم غسل تعمید خوانده می‌شود، که برای پذیرش یک مسیحی جدید در جامعۀ کلیساست. اعتراف مؤمنی که می‌خواهد در مسیر بعدی زندگی‌اش با خدا همراه شود و با پاکسازی گناهانش «بر زمینِ هموار» بماند.

آندریاس، قهرمان داستان، معدنچی سابق زغال سنگ، جنایتکار سابق و الکلی که در خیابان‌ها و زیر پل‌های فرانسه زندگی می‌کند، می‌خواهد زندگی جدیدی را آغاز کند.

معجزه برای او اتفاق می‌افتد. نه فقط یک‌بار بل چندبار پشت‌سر هم. و همه‌چیز با غریبه‌ای شروع می‌شود که اتفاقاً یک‌روز عصر او را در کنار رود سن ملاقات می‌کند و می‌خواهد ۲۰۰ فرانک به او بدهد. اما آندریاس نمی‌خواهد این هدیه را بپذیرد و به‌غریبه قول می‌دهد به‌شرطی ۲۰۰ فرانک را قرض می‌گیرد که آن‌را به قدیس ترز کوچک، مجسمه سنت ترز لیزیو که در کلیسای سنت ماری دز باتینول قرار دارد، پس بدهد. دریافت ۲۰۰ فرانک به‌طرز معجزه‌آسایی فقط به این مورد محدود نمی‌شود، بارها و بارها به‌صورت تصادفی پول به‌دست آندریاس می‌رسد، تعداد این تصادف‌ها به‌قدری زیاد می‌شود که غیرعادی است و دیگر نمی‌تواند یک تصادف باشد، بلکه یک معجزه است. «در واقع کل این ماجرا معجزه بود، و وقتی پای معجزه به میان می‌آید، دیگر تعجب و شگفتی جایی ندارد.» (روت، ۱۳۹) و بنابراین آندریاس بیشتر و بیشتر خود را در الکل گم می‌کند و در نهایت خود را به سمت مرگ می‌کشاند. اما یک بی‌خانمان الکلی فقط به‌این‌دلیل‌که اتفاقات خوشی به‌سان معجزه برایش اتفاق می‌افتد قدیس نمی‌شود. موتیف آیین مقدس غسل تعمید بارها در داستان روت جریان می‌یابد و در واقع می‌توان دید که آندریاس می‌تواند نوعی پاکسازی انجام دهد و در پایان به میگسار قدیس تبدیل شود.

شکی نیست که نمادگرایی کتاب مقدس در داستان روت جریان دارد. معنی شخصیت اصلی و طرح داستان باید در اینجا به‌خوبی روشن شود.

۱. راه درست

روت افسانه میگسار قدیس را با نماد راه راست و درست کتاب مقدس رمزگشایی می‌کند. بنابراین غریبه‌ای که می‌خواهد به مرد بی‌خانمان آندریاس پول بدهد، نه‌تنها به‌شیوه‌ای مسیحی عمل می‌کند، بلکه کلمات و حتی نقش خدای پدر را نیز می‌پذیرد. آن آقا گفت: «سعی می‌کنم راه را نشان‌تان بدهم.» (روت، ۱۲۰)

در کتاب مقدس، انگیزۀ راه راست یکی از پایه‌های ایمان مسیحی است. عهد عتیق از راه درستی صحبت می‌کند که با خدا یا عیسی پیش می‌رود.

بنابراین در عهد عتیق آمده است: «تو را بصیرت خواهم آموخت، و به تو راهی که باید رفت ارشاد خواهم کرد، و در حالی‌که چشمم بر توست، تو را مشورت خواهم داد.» (مزمور ۳۲:۸)

۲. استعاره نجات

نمادهای کتاب مقدس در «افسانه میگسار قدیس» نه‌تنها با تصویر راه راست بلکه همانطور که در ابتدا گفته شد، با غسل تعمید در داستان روت نقش ویژه‌ای به‌خود می‌گیرد.

هم در کلیسای یهودی و هم در کلیسای مسیحی، مراسم مقدس غسل تعمید برای پذیرفتن تعمیدشدگان به جامعۀ ایمانی و پاکسازی آنها از گناهان انجام می‌شود. غسل تعمید ریشه در کتاب مقدس دارد. اولین بار با غسل تعمید عیسی شروع‌ می‌شود که توسط یحیی تعمید دهنده در رود اردن تعمید داده شد. «در آن روزها، عیسی از ناصرۀ جلیل آمد و در رود اردن از یحیی تعمید گرفت. چون عیسی از آب برمی‌آمد، در دم دید که آسمان گشوده شده و روح همچون کبوتری بر او فرود می‌آید. و ندایی از آسمان در رسید که «تو پسر محبوب من هستی و من از تو خشنودم.»» (مَرقُس ۱: ۹-۱۱) 

همانطور که عیسی در رودخانه غسل تعمید می‌گیرد، آندریاس نیز می‌خواهد خود را در رودخانه سن بشوید. سپس در سراشیب ساحل سن دنیال جایی پرت گشت تا دست‌کم سر و گردنش را بشوید. اما حسن کرد هر جا برود، آدمی‌هایی فلک‌زده از قماش خودش (یکباره آن‌ها را پیش خود آدم‌های «به‌فلاکت‌افتاده» نامید) می‌توانند او را حین شست‌و‌شو ببینند، بنابراین سرانجام از تصمیم خود چشم پوشید و تنها به فروبردن دستانش در آب بسنده کرد. (روت، ۳)

نه تنها مشابهت جریان با کتاب مقدس، بلکه استفاده از کلمه غسل و شستن نیز قابل توجه است، زیرا این نوع بیان زبان کتاب مقدس است، نه زبان نوشتاری یا روزمره.

این عمل آندریاس نه‌تنها قابل‌مقایسه با تعمید عیسی است بلکه «شستن» دست‌های آندریاس به‌شدت یادآور یکی از بزرگ‌ترین گناهکاران کتاب مقدس نیز است: پیلاطس، که فرماندار نواحی یهودیه و سامره بود، عیسی را بنا بر خواسته‌های مردم به مصلوب شدن محکوم کرد. پیلاطس به آنها گفت: «پس با عیسای معروف به مسیح چه کنم؟ همگی گفتند: بر صلیبش کن!» (متی ۲۷: ۲۲) بلافاصله پس از آن، شباهت عظیم آندریاس ظاهر می‌شود، که تصمیم می‌گیرد فقط دست‌های خود را بشوید. سپس کتاب مقدس می‌گوید: «چون پیلاطس دید که کوشش بیهوده است و حتی بیم شورش می‌رود، آب خواست و دست‌های خود را در برابر مردم شست و گفت: من از خون این مرد بَری هستم. خود دانید!» (متی ۲۷: ۲۴)  آندریاس نیز مانند پیلاطس گناهکاری است که در گذشته با زنی به‌نام کارولینه رابطه داشته و شوهرش را کشته و به‌خاطر آن زندانی نیز شده است.

اما آندریاس تنها با شستن دست‌هایش احساس پاکی می‌کند «و کاملاً پاک شده و تقریباً متحول شده است». اینجا بیشتر از پیش تشابهات با پیلاطس پیوند می‌خورد. اما در جریان داستان روت، این تلاش ناموفق برای پاکسازی چند بار دیگر تکرار می‌شود.

دومین تلاش آندریاس برای غسل تعمید پس از خوابی در مورد ترز کوچک رخ می‌دهد که آندریاس به او بدهکار است:

باز هم‌بر آن شد که در آب رودخانه شست‌و‌شو کند. اما پیش از آن‌که کتش را در بیاورد، دست به جیب بغل سمت چپ کتش برد، به این امید واهی که شاید بی‌آن‌که خودش بداند پولی در آن داشته باشد. دستش را در جیب گرداند و اسکناسی نیافت، اما کیف چرمی‌ای را که چند روز پیش خریده بود در جیبش پیدا کرد. کیف را بیرون آورد و نگاهی به آن انداخت. چنان‌که انتظار می‌رفت، کیفی بود از چرم گاو با الگوی تَرَک‌دار، کیفی بسیار ارزان، مستعمل و تعویض‌شده. آندریاس با دقت به کیف نگاه کرد، چون به‌یاد نمی‌آورد کجا و کِی آن‌را خریده است. از خود پرسید این کیف چطور از جیب من سر درآورده است؟ سرانجام کیف را باز کرد و دید دو شکاف برای نگه‌داشتن پول در آن هست. با کنجکاوی نگاهی به داخل هر دو شکاف انداخت و در یکی‌شان اسکناسی یافت. پول را از کیف بیرون کشید. بله، یک اسکناس هزار فرانکی بود. هزار فرانک را در جیب شلوارش گذاشت و به ساحل رود سن رفت. سپس بی‌اعتنا به نگاه همگنان سیه‌روزش، کم‌وبیش شادمانه سر و گردنش را شست. (روت، ۶)

سومین شست‌و‌شوی آندریاس زمانی است که در هتل مستقر می‌شود و استحمام می‌کند. 

عیسی پاسخ داد: «آن‌که استحمام کرده، سراپا پاکیزه است و به شستن نیاز ندارد، مگر پاهایش. باری، شما پاکید، اما نه همه.» (یوحنا ۱۳: ۱۰)

چهارمین شست‌و‌شوی آندریاس با باران است، بعد از باران دوباره با مرد مسن دیدار می‌کند.

۳. و به صحرا رفتند

در حالی که رابطه بین رمان ایوب و کتاب مقدس مستقیم است، در آخرین اثر روت، «افسانه میگسار قدیس»، که پس از مرگ در سال ۱۹۳۹ منتشر شده، به‌مثابه واسطه‌ای بین متن کتاب مقدس و ژانر ادبی ظاهر می‌شود.

افسانه روت از آندریاسِ مستی است که در زیر پل‌های پاریس زندگی می‌کند و روزی از رهگذری دویست فرانک دریافت می‌کند. به‌گفته اهداکننده، او می‌تواند پول را با گذاشتن آن در پشت مجسمه سنت ترز لیزیو در کلیسای کوچک کلیسای سنت ماری دز باتینول برگرداند. نیکوکار ناپدید می‌شود و آندریاس اکنون گناهش را به‌مثابه یک تعهد در برابر مقدسین می‌داند. طرح بعدی شامل مجموعه‌ای چرخشی از تصمیمات آندریاس برای پرداخت بدهی‌اش، نوشیدن و دریافت پول بیشتر است. در نهایت آندریاس در یک پیشخوان بر زمین می‌افتد، اما در لحظه‌ی مرگ دختری که به‌صورت اتفاقی آنجا حضور دارد، را با ترز فون لیزیو اشتباه می‌گیرد و با این تصور که بدهی‌هایش را پرداخت کرده، می‌میرد.

زندگی قهرمان داستان در «افسانه میگسار قدیس» همانند رمان «ایوب» به‌صورت تبعید در بیابان به‌تصویر کشیده شده است. به‌عنوان مثال، آندریاس جذب پوستر فیلمی می‌شود که مردی را نشان می‌دهد «که گویا حین ماجراجویی در سرزمینی دوردست به کام مرگ می‌رود. چنان‌که از پوستر پیدا بود، قهرمان فیلم، زیر آفتاب بی‌رحم بیابانی مرگبار، افتان و خیزان گام برمی‌داشت. آندریاس پا به سینما گذاشت و به تماشای فیلم نشست. مردی را بر پرده دید که در بیابانی سوزان پیش می‌رفت. رفته‌رفته داشت از قهرمان فیلم خوشش می‌آمد و با او احساس خویشاوندی می‌کرد که ناگهان فیلم در یک چرخش سعادتمندانه‌ی غیرمنتظره پایانی خوش یافت: کاروانی که به هدف پژوهش‌های علمی از آن صحرا می‌گذشت مرد را نجات داد و او سرانجام به آغوش تمدن اروپایی بازگشت. آندریاس از آن‌جا به بعد دیگر هیچ همدلی‌ای با قهرمان فیلم احساس نکرد. (روت، ۱۳۷)

آندریاس شراب‌خوار با قهرمان فیلم در بیابان همذات‌پنداری می‌کند، اما به‌محض اینکه قهرمان فیلم از بیابان نجات می‌یابد، این رابطه را از دست می‌دهد. با این‌حال، صحرا در متن روت معنای خاصی پیدا می‌کند، زیرا در سنت مسیحی، بیابان محل اولیه و مرکز خیالی توبه و زیارت است. مشروب‌خوار «مقدس» خودش را در قامت شخصی می‌بیند که همیشه در محیط اطرافش غریبه است و در این دنیا هیچ‌گونه انتظار یا خواهان نجاتی ندارد.

علاوه‌بر تصویر بیابان، لحظۀ قابل‌توجه دیگری در «افسانه میگسار قدیس» وجود دارد. با ظاهر شدن پیرمرد مرموز و تمایل آندریاس برای بازپرداخت پول، مجموعه‌ای از توطئه‌ها آغاز می‌شود که تناوب اتفاقات متعددی از نیت، وسوسه و انحراف را به‌دنبال دارد: بارها و بارها آندریاس می‌خواهد پول را پس بدهد، اما وسوسه می‌شود بنوشد و هدفی‌که برای خود تعیین‌کرده را فراموش می‌کند.

قهرمان روت قهرمان ایمان نیست. زیرا او بر خلاف زاهدان بارها و بارها تسلیم وسوسه می‌شود. با این‌حال، عمل خودآگاهانه اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. آندریاس با تصمیم‌گیری مکرر برای بردن پول به کلیسا، بارها خود را در معرض شکست قرار می‌دهد و مجبور به زندگی با این شکست می‌شود. مضمون خودآگاهی و طرح روایی‌اش با رویدادهای حاشیه‌ای تغییر می‌یابد. اما استحاله با موتیفی از منجی، که یک مکان (مجسمه ترز لیزیو، یک قدیسه کاملاً زاهد) است، ظاهر می‌شود و هیچ نقش دیگری ایفا نمی‌کند.

ارجاعات انگیزشی به ‌وعدۀ رستگاری در زندگی مذهبی اشاره دارد که با شکست مکرر قهرمان داستان متفاوت از آب درمی‌آید. در پایان، آندریاس در مکان نجاتی‌که همیشه می‌خواست به آن برسد می‌میرد: او را به کلیسای سنت ترز می‌برند. در نهایت او با قدیسِ «خود» است و فکر می‌کند بدهی‌اش را پرداخت کرده است. قدیس نه‌تنها به‌مثابه مجسمه‌ای در کلیسا، بلکه از نگاه مستِ آندریاس، حضور فیزیکی دارد و آندریاس در یک مکان مقدس می‌میرد. به‌این‌دلیل «افسانه میگسار قدیس» روایتگر شکست نیست. زیرا ادعای شکست را به‌سختی می‌توان با آخرین جمله داستان تطبیق داد که می‌گوید: «بادا که خداوند به همه‌ی ما میخوارگان مرگی چنین آرام و چنین زیبا عطا فرمایاد!» (روت، ۱۵۲) ادعای آندریاس دست‌کم از منظر خودش در نهایت به باخت نمی‌انجامد، بلکه پیروزی است، زیرا تا آخرین لحظه میخواره مقدس هرگز از تلاش‌اش برای رسیدن به هدفی‌که برایش تعیین‌شده دست برنداشته است. از این نظر، آندریاس به قدیسان بزرگ مسیحی مرتاض اواخر دوران باستان مانند آنتونی یا پولس بسیار نزدیک است، حتی اگر رستگاری محدود به لحظۀ مرگ و چشم‌انداز مردن باشد. در واقع این پایان به‌قسمی ویژگی یک شفاعت به‌خود می‌گیرد.

۴. مختصری درباره مقایسه ایوب و افسانه میگسار قدیس

رمان «ایوب» رویارویی مستقیم با متن کتاب مقدس است، در حالی‌که در «افسانه میگسار قدیس» رویارویی به‌طور غیر مستقیم قابل تشخیص است. با این‌حال، هر دو داستان یوزف روت به موتیف بیابان برمی‌گردند، اگرچه معناشناسی بیابان متفاوت است. در ایوب دور بودن از رستگاری نشان داده می‌شود، اما در «افسانه میگسار قدیس» شرط، نزدیک بودن به رستگاری است. در ایوب بیابان محل تبعید و در «افسانه میگسار قدیس» محل زهد است. علاوه‌بر این، در ایوب متن مقدس مستقیماً به‌هم متصل شده و خود موضوع روایت می‌شود. کتاب مقدس در ایوب به‌مثابه متنی ظاهر شده که اثر نجات‌بخشی‌اش نه از معنای آن، بلکه از صدایش ناشی می‌شود. نجات میهن گالیسیایی و تعهد مندل سینگر به سنت با صدای مداوم صدای دانش‌آموزان که متن کتاب مقدس را تکرار می‌کنند همراه است. در "دوره صحرا" آمریکا از دست دادن رستگاری‌اش با از دست دادن این صدا نمایان می‌شود. در پایان متن، منطق به زیبایی‌شناختی تبدیل می‌شود: نه کتاب مقدس، نه دعای آیینی یا ناقوس‌های کلیسا، بلکه موسیقی پسر نشان‌دهنده رستگاری مندل سینگر و پایان تبعید صحرا است.

اما افسانه میگسار قدیس به‌گونه‌ای دیگر پیش می‌رود. در اینجا، بیابان نه به‌مثابه یک مسیر، بلکه به‌مثابه یک هدف در نظر گرفته می‌شود، زیرا قهرمان داستان به‌صراحت از نجات خودداری می‌کند. اما این روایت بیابان را به‌گونه‌ای متفاوت از ایوب پیش می‌برد: وعده رستگاری در مدارا نیست، بلکه در رها کردن خود است. در عین حال، این کتاب مقدس نیست که به‌مثابه واسطۀ نجات ظاهر می‌شود، بلکه شخصیت قدیس و افسانه‌اش به‌مثابه واسطۀ بین کلام نازل شده و مؤمن است. اما وعدۀ آنها نیز شکننده است، زیرا وضعیت دائمی رستگاری نه قبل و نه پس از مرگ، بلکه فقط در لحظۀ هذیان‌آور مردن است.

درباره هر دو متن می‌توان گفت، نوشته‌های دینی به‌مثابه وسیله‌ای برای نجات از توان افتاده‌اند، اما ساختارها، شیوه‌های عمل و چهره‌های کتب مقدس و به‌روزرسانی‌های افسانه‌ایشان همچنان کار می‌کنند. هم ایوب و هم افسانه میگسار قدیس سهم‌خواهی اندکی توسط قهرمانان خود از این بقایای متون مقدس می‌گیرند.
 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مدیوم

«بدن مدیوم کلی ما برای داشتن یک جهان است.»
موریس مرلوپونتی