مدیوم

بدن‏ِ سوژه‌ی موجود

مدیوم

بدن‏ِ سوژه‌ی موجود

سلام خوش آمدید

۳ مطلب با موضوع «ادبیات :: ادبیات ایران» ثبت شده است

من، دیگری، بچه / ملال جدول باز

تنها بودن با خود، بدون حضور دیگری ملالت بار و دهشتناک است. می‌توان پرسید چرا ما در تنها بودن با خود بدون حضور دیگری دچار ملالت و دهشت می‌شویم؟ چه چیزی در این خود هست که چنین ما را کسل می‌کند؟ آیا همه انسان‌ها در تنهایی خود، دچار چنین ملالتی می‌شوند؟ در ملال جدول باز مردی را می‌بینیم که با عشق پرشور به سینما روایتگر ملال روزمره‌وار زندگی آدم‌ها است. این دوگانگی شور و ملال ریشه شکل‌گیری دنیای ایرج کریمی است. چیزی است شبیه ترس از دیگری ناشناخته که همچون سایه سراسر زندگی تعقیب‌مان می‌کند.

همه چیز به ماهیت این خود (self) باز می‌گردد. با عطف توجه به مراحل شکل‌گیری خود، از دوران جنینی تا به دنیا آمدن و ورود به جامعه و اجتماع در می‌یابیم که خود، محصول دیگری است.

  • Ahmad Nia
بررسی عزاداران بیل از غلامحسین ساعدی همراه با خلاصه داستان‌ها

برای بررسی این اثر از عناصر جاری در فضای داستان‌ها کمک می‌گیریم.

روستای داستان دارای بام‌های کوتاه و خانه‌های بدون در است که آدم را خفه می‌کند. خانه‌ها مانند قبرهایی هستند تنگ و کوتاه و بدون در و افراد از پنجره رفت و آمد می‌کنند. انگار که همه در قبرهای خانوادگی اسیرند و توان برخاستن را ندارند. صدای زنگوله هراس روستا از مرگ است که خود نماد آمدن مرگ را آواز می‌دهد.

  • Ahmad Nia
درباره کتاب طومار شیخ شرزین از بهرام بیضایی

داستان کتاب طومار شیخ شرزین در زمان فرمانروایی مغولان یا تاتارها بر ایران می‌گذرد.

یکی از دبیران کتابخانه هنگام سوختن برخی از طومارهای کتابخانه، اتفاقی طوماری از استادش شیخ شرزین پیدا می کند که برای دادخواهی از صاحب دیوان نوشته بوده است. متن طومار بخشی از سرگذشت شرزین پسر روزبهان، دبیر دارالکتّاب سلطانی است که از پس نوشتن رساله ای به نام دارنامه شیوخ دیگر او را متهم به کفر و ارتداد می کنند.

شیخ شرزین، چهره اصلی این داستان که عمیقاً باور به خردورزی دارد، در دارنامه به ستایش خرد پرداخته است و شیوخ حسود که معتقد به تابعیت محض از نوشته‌های پیشینیان هستند، از نوشته‌های شرزین که حرف نو گفته است خشمگین می شوند و او را مورد بازجویی قرار می‌دهند.

شرزین برای جان سالم به در بردن کار خود را به ابن سینا نسبت می‌دهد؛ ولی بعد که دارنامه همچون کتاب تازه‌ پیدا شده ابن سینا مورد استقبال شیوخ و سلطان وقت قرار می‌گیرد، شرزین در حضور سلطان بیان می کند که دارنامه را خودش نوشته است.

دو برش از کتاب طومار شیخ شرزین

*صدای شرزین: بدانند نام پدرم _ خدای آمرز _ روزبهان دبیر بود، و سالم به سه نرسیده، قلم در دست مشق خط می کردم. و در هفت سالگی به تجلید و کتابت پرداختم؛ و از آنجا بود که به خواندن رسالات و کتب میل کردم، و در جبر و اصول و حکمت و موسیقی و شعر تفحص کردم. و چون پدرم _ که خدایش رحمت کناد _ گذشته شد و جهان را به ما گذاشت، پیشه ی وی پیشه کردم، و سرانجام در دارالکتاب همایونی مرا به دبیری گماشتند، تا آن زمان که رساله ای برنوشتم نامش (دارنامه) و در آن خرد را به درختی مانند کردم که اگر بپروریش ببالد ورنه بیخ آن خشک شود.

* در دست راست رود جهالت است و در دست چپ دریای ظلمت و آن به این می‌ریزد. و دریا‌گذاران بر زورق‌های تزویرند؛ که «تا»ی آن تهمت است، و «زا»ی آن زشت‌گردانیدن روی جهان، و «واو» آن ویل است که مر ایشان بساخته‌اند از بهر بینایان بر غرض‌هاشان، و «یا»ی آن یاس است از برای جهانیان، و «را»ی آن ریاست است که می جویند در نهان...

  • Ahmad Nia
مدیوم

«بدن مدیوم کلی ما برای داشتن یک جهان است.»
موریس مرلوپونتی